آیین تجلیل از خانواده‌های شهدای خلیج فارس برگزار شد

۰۵ آبان ۱۴۰۰ | ۰۹:۰۳ کد : ۳۷۲۴۲ تاپ خبر
آیین تجلیل از خانواده‌های شهدای خلیج فارس برگزار شد

آیین تجلیل از خانواده‌های شهدای خلیج فارس با عنوان رویداد نخست پانزدهمین جشنواره ملی خلیج فارس در بوشهر برگزار شد.

به گزارش ایسنا، در این آیین از خانواده شهیدان نادر مهدوی و مسعود خلعتی به عنوان شهیدان نبرد مستقیم با آمریکا تجلیل شد.

حسن فقیه برادر شهید نادر مهدوی از سرداران جسور دوران هشت سال دفاع مقدس، در سخنرانی این چنین به بیان رشادت‌ها و دلاوری‌های شهدا پرداخت:

شهید مهدوی، خلعتی، توسلی و... از شهرهای مختلف دور هم جمع شده بودند تا حماسه‌ای بسازند و غرور دریایی را به نمایش بگذارند.

بر ولایت‌مداری و ولایت دوستی شهید مهدوی تاکید کردند و خاطرنشان کردند ایشان به‌قدری خدمت در این لباس را مقدس می‌دانست که می‌گفت هرگز نتوانستم با لباس پاسداری غذا بخورم.
به گفته ایشان جسارت شهید  به‌قدری بود که بارها در درگیری شدید با منافقان یک‌تنه در مقابلشان ایستاده بود.وی همچنین بر مستندسازی  ازخودگذشتگی‌ها و فداکاری‌های شهدا تاکید کرد و یادآور شد این مستندسازی‌ها مانع از گم شدن نام خلعتی ها مهدوی‌ها توسلی ها و مبارکی ها خواهد بود. هر کسی در ظاهر ادعای دوستی می‌کند دوست نیست و تنها رفیق ما در حال حاضر خدا، انگیزه ما،جوانان ملت عزیز، پاسداران و خانواده شهدا هستند. 

تسلط و اشراف شهید مهدوی بر امور به قدری بود که درجایی از ایشان سؤال شد از آنجا که شما  سفرهای خارجی متعددی داشته‌اید به‌نظر شما چطور باید از اسکله‌ها بالا رفت؟! شهید پاسخ داده بودند سهل و آسان. ایشان حتی سایز دقیق نبشی های به‌کاررفته در اسکله‌ها را بیان کردند و پیشنهاد ساخت نردبان‌های قلاب دار را دادند که این طرح هم پذیرفته شد.

آخرین عملیات شهید مهدوی را که عملیاتی دریایی بود این‌گونه بازگو کرد: دشمن به راه دریایی  ورود کرده بود و ما امکانات خیلی کمی داشتیم و با دست‌خالی وارد جنگ شدیم .هرچند آمریکا تا آن زمان به‌عنوان پشت صحنه جنگ دیده می‌شد اما زمانی‌که کویت با آمریکایی‌ها وارد مذاکره شد و نفت‌کش‌های خود را با پرچم آمریکا کدگذاری کرد، هم‌گروهی‌های شهید مهدوی تقریباً با دیدن شرایط دلسرد شده بودند و سعی می‌کردند تا وی را هم منصرف کنند اما ایشان مصرانه بر ماندن تأکید می‌کردند و این خطرات را در راه خدا می‌دانستند تا اینکه به کمک چند تن از هم‌ رزمان شان شروع به تله گذاری و مین‌گذاری کردند. نفت‌کش کویتی که کاملاً اسکورت شده بود در کمال ناباوری روی مین رفت و منفجر شد. پس‌از پنجاه روز دو نفت‌کش روسی دیگر هم روی مین رفتند و منفجر شدند .

ایشان شجاعت، دشمن‌شناسی و دشمن‌ستیزی، ولایت‌مداری و ولایت دوستی را از ویژگی‌های شخصیتی تمام شهدا به‌ویژه شهید نادر مهدوی عنوان کردند.

زبان زهرا تعجب همسر شهید مسعود (حبیب )خلعتی نیز در این آیین اینطور گفت:

سال ۱۳۵۵ بود که به استخدام نیروی دریایی درآمد. سال ۱۳۵۹ که جنگ شد تازه درجه گرفته بود.به‌محض این‌که جنگ شد در دوره‌های پدافندی و سلاح‌های سبک و سنگین شرکت کرد. اولین منطقه جنگی که حضور داشت جزیره خارک بود در آن‌جا کار اسکورت کشتی‌های نفتی و تجاری به‌عهده ایشان بود .دومین منطقه بندر آبادان بود درست زمانی‌که جاده آبادان _ماهشهر در تصرف عراقی‌ها بود. در خاطراتش برایم گفته بود چندین‌بار شبانه با عراقی‌ها درگیر شده است. در آن روزها دوره‌های آموزشی برای رزمنده‌ها برگزار می‌کرد و کار با سلاح را به آن‌ها آموزش می‌داد. سال شصت بود که افتخار آشنایی با ایشان را داشتم و ازدواج کردیم. در تمام سال‌هایی که در کنارشان بودم در تمام مناطق مختلف خشکی و دریایی که خدمت می‌کردند دوشادوش همراهشان بودم.

ازآنجاکه ایشان شخصیتی بسیار مهربان و منطقی داشتند بااینکه فرزند بزرگ خانواده نبود اما پدر در تمامی مسائل با ایشان مشورت می‌کرد و نظر می‌خواست .سال۱۳۶۱ شرایط سفری برایمان فراهم شد راهی سفر شدیم اول به خانواده ایشان سر زدیم و بعد از آن یکی‌یکی شهرها را گشتیم به مزار شهدا رفتیم و تجدید پیمان کردیم.روز آخر که به بوشهر رسیدیم حس عجیبی داشتم حسی که با تمام سال‌هایی که کنارشان زندگی کرده بودم فرق داشت شهید هم همین حس را داشت انگار می‌دانست برای بار آخر دارد وداع می‌کند .راهی بندرعباس شدیم پسرم مریض بود و قرار بود برای مداوا به آن‌جا برویم حبیب با ما برنگشت یکی از دوستانش به من خبر داد که حبیب امشب از ماموریت برنمی‌گردد چند روز در بی‌خبری گذشت. روزی‌که برگشته بودند گفت که ماموریتی سری به ایشان محول شده و نباید کسی در جریان قرار بگیرد بچه‌ها را بوسید و خداحافظی کرد. پسر بزرگم آن زمان هشت ساله بود دوان‌دوان تا پایین ساختمان همراهیش کرد، از طبقه بالا نگاهشان می‌کردم یک لندکروز جلوی ساختمان منتظرش ایستاده بود که چند نفر دیگر داخل بودند. می‌خواست عقب ماشین سوار شود که با اصرار همراهانش صندلی جلو نشست.آخرین لحظات قبل‌از حرکت از شیشه‌ی ماشین به بالا نگاه کرد برای آخرین‌بار نگاهمان درهم گره خورد از ماشین پیاده شد و دستی تکان داد.

 چندین ماه در اضطراب و بی‌خبری گذشت پسرم را مهدکودک ثبت‌نام کردم و هر لحظه منتظر شنیدن خبر بدی بودم. یک روز صبح که طبق عادت رادیو را روشن کردم در کمال ناباوری شنیدم کشتی ایران عرش ،شهدا ،و از حال رفتم...

 همسر شهید ماجرای عملیات را این‌گونه بازگو می‌کند: درست شب سی و یکم ساعت تقریباً یازده شب بود که ماموریت دریایی شان آغاز ‌شده بود. آمریکایی‌ها با بالگرد و ناو جنگی قایقشان را نشانه گرفته بودند اولین قسمتی را که مورد حمله قرار دادند موتورخانه بود .همه رزمنده‌ها برای خاموش کردن به موتورخانه اعزام شدند اما زبانه‌های آتش به‌قدری زیاد بود که اجازه هیچ کاری را نمی‌داد ،به طرف بقیه مجروحین برگشتند. شرایط به‌نحوی بود که هر لحظه ممکن بود کشتی منفجر شود عده‌ای با پرت کردن خود در آب جانشان را نجات می‌دادند حالا تنها راه نجاتشان دو قایق بود تعدادی از مجروحین را به قایق اول منتقل کردند در حال انتقال  مجروحین بودند که به یکباره طناب از کشتی جدا شد و صدای کمک خواستن حبیب میان صدای مهیب انفجار گم شد. به‌ناچار خود را به آب می‌اندازد با دست‌های سوخته خود را به قایق می‌رساند و قایق را به سمت کشتی هدایت می‌کند طناب را به سمت هم‌رزمانش پرتاب می‌کند،در همان لحظه ترکش خمپاره به بدن مبارک ایشان برخورد می‌کند و به مقام رفیع شهادت نائل می‌شود بعد از یک هفته اجساد را منتقل می‌کنند و چند روز بعد به خانواده‌هایشان تحویل می‌دهند.

 زهرا تعجب در پایان شعری از سروده‌های خود را  پیشکش می‌کند:
 پنجره‌ها 
سال‌هاست که با خاطره‌هایت پلک به‌هم نزده‌ام
 دنبال تو می‌گردم
 در خودم 
در خواب‌های سرگردان 
در سرزمینی که هنوز بوی پوتین‌های بدون پا در شب جا خوش کرده‌اند
 دنبال تو می‌گردم
 تو را می‌یابم
 با عطری سرگردان در اتاق


نظر شما :